سخنان پیر ارکستر ساری تئل در واپسین روزهای حیات
استاد عاشیق علی فیض الهی وحید ساعت 30/2 روز شنبه مورخه 16/02/74 بعد از نود وشش سال زندگی پر نشیب و فراز با لبیک گفتن به دعوت حضرت حق هنر عاشیقی آذربایجان را داغدار ساخت. مرحوم عاشیق علی در واپسین روزهای حیات پر برکت خویش در بستر بیماری با کمال خوشروئی در مصاحبه ای با کمال سادگی با آقای واله علیزاده به درد دل پرداخت که اینک قسمتهائی از این گفتگو را بمناسبت سالگرد وفات ایشان عینا" از روی صفحه 4 نشریه شمس تبریز سال سوم شماره 70 (دوشنبه 26 اردیبهشت 1379) تقدیم بازدید کنندگان محترم وبلاگ ساری تئل مینمائیم:
قبل از هر چیز لطفا" خودتان را برای دوستداران هنر عاشیقی معرّفی فرمائید.
من علی فیض الهی وحید ، متولد سال 1278 ه ـ ش هستم و حدودا" از 16 سالگی زلف پریشان ساز را شانه میزنم.
صحبت از ساز به میان آمد ، لطفا" بفرمائید استاد حضرتعالی در این هنر کیست.
من ساز را از مرحوم عاشیق علعسگر مارانلی معروف به گوموش کمر عاشیق علعسگر آموخته ام . ایشان از اساتید ساز آن زمان بودند.
اگر به غیر از موسیقی در هنر دیگری نیز فعالیت دارید بیان نمائید
بلی تا کنون در چند فیلم فعالیت هائی داشتم که به عنوان مثال میتوانم از خاک شیرین ، در درازنای شب ، اعجاز ، رویای پرواز ، بادبادک ، به دنیا آمده ایم امّا ... ، مسیر ، آپارتمان ، قرق ، دده قورقود ، چرخ ، سریال تلویزیونی مسافران درّه انار و .... نام برد. از بدو راه اندازی کتابخانه ملا محمّد فضولی نیز در ترکیب اوّلین ارکستر رسمی عاشیقلار در آذربایجان موسوم به ساری تئل همچون سایر هنرمندان وابسته به آن نهاد مقدس بصورت افتخاری به نفع کتابخانه فعالیّت دارم.
چگونه با کتابخانه ملا محمد فضولی آشنا شدید؟
توسط پسرم دکتر حسین فیض الهی وحید متخلّص به اولدوز . اولدوز از دوستان صمیمی موسّس و مسئول کتابخانه فضولی است.
لطفا" در خصوص نحوه ایجاد این کتابخانه قدری تو ضیح دهید.
در سال 1371 آقای رضا افشارپور متخلّص به افشار به دعوت باشگاه کارگران تبریز جهت به صحنه بردن یکی از نمایشنامه های خود به نام گجیل قاپیسی در محل باشگاه همکاری فرهنگی ـ هنری خود را با مجتمع فرهنگی ورزشی کارگران شروع میکند. در همین زمان وی متوجه یک سالن بزرگ و بلا استفاده در باشگاه شد ه و به مسئولین وقت پیشنهاد تاسیس کتابخانه ای را در آن محل میدهد. مسئولین وقت اداره کار و باشگاه با این بهانه که ایجاد کتابخانه جز. وظایف اداره کار نیست و از طرفی دیگر اداره کار بودجه خرید کتاب و تجهیزات کتابخانه را ندارد به این پیشنهاد تن در نمیدهند. افشار تامین بودجه تاسیس کتابخانه را به انضمام تجهیز آن با کمک هنرمندان فرهیخته و متعهّد و افراد خیّر استان و کشور با شرط تامین سالن و محل مناسب جهت نگه داری کتب جمع آوری شده از سوی اداره کار و مجتمع تضمین میکند. بدین ترتیب بنیان یک کتابخانه مردمی با همکاری اداره کار و مجتمع فرهنگی ـ ورزشی از یک سو و هنرمندان متعهّد و افراد خیّر و فرهنگ دوست ، از سوئی دیگر پی ریزی میگردد. فرهنگ پروران استان با توجّه به شناخت و اعتمادی که از فعالیْتهای فرهنگی ـ هنری خالصانه افشار چه در زمان فعّالیّتش در صدا و سیما و چه در زمان همکاری با امور فرهنگی ـ هنری بسیج و مطبوعات استان و کشور داشتند ، همگی یک دل و یک صدا به یاری کتابخانه شتافتند و در قبال اجرای برنامه های فرهنگی ـ هنری به جای وجه نقد کتاب دریافت کرده و به گنجینه کتابخانه هدیه نموده و مردم خیّر و فرهنگ دوست ایران خصوصا" آذربایجان در اهداء کتاب به یاری این هنرمندان شتافتند، که بدین سان در عرض حدود 6 الی 7 ماه چندین هزار جلد کتاب نفیس و ارزشمند در یکی از اطاقهای تاریک ، متروک و بدون استفاده باشگاه کارگران جمع آوری گردید. ولی متاسّفانه به علّت تغییر مدیران باشگاه و اعمال سلیقه های شخصی مدیریِّت جدید در خصوص لزوم و وجوب کتابخانه تاکنون اداره کار باشگاه به قول خود عمل ننموده و سالن قرائت در اختیار کتابخانه فضولی قرار نداده است که امیدواریم به زودی ، لزوم حمایت ااز فرهنگ اصیل و ناب اسلامی ـ ملّی مان مدّ نظز مسئولین محترم این دو واحد قرار گرفته و دیدگان مشتاق تبریز با افتتاح این کتابخانه ملّی منوّر گردد.
در صورت امکان در مورد چگونگی فعالیتهای خود در کتابخانه فضولی قدری بیشتر توضیح دهید.
در سال 1372 ارکستر ساری تئل غلیرغم مشکلات و حملات بسیار شدید پاره ای از مسئولان نا آشنا به هنر عاشیقی ، توسط افشار شکل گرفت و من نیز به عضویّت افتخاری این گروه نائل آمدم که تا به حال در بسیاری از سالنهای تبریز به نفع کتابخانه برنامه اجرا نمودم ، مثلا" در تالار بابا باغی در مراسم روز جهانی کمک به جذامیان ، تالار وحدت دانشگاه تبریز در مراسم روز جهانی معلولین ، تالار برق منطقه ای در مراسم هفته کارگر ، تالار هلال احمر در مراسم دهه مبارکه فجر ، تالار بهزیستی در مراسم دهه مبارکه فجر ، تالار مجتمع فرهنگی ـ ورزشی کارگران ، مراسم دهه مبارکه فجر ، سالن ورزشی آب در مراسم تقدیر از دانش آموزان ممتاز و تالار مجتمع فرهنگی ـ ورزشی کارگران در مراسم عید سعید فطر که این برنامه برای بیماران مقدس روانی از سوی کتابخانه ترتیب یافته بود.
آیا مایل هستید در مورد میزان تحصیلات خود نیز صحبتی داشته باشید؟
با کمال میل . سواد من در حد خواندن و نوشتن هست . آنهم بزبان ترکی ، سواد خواندن و نوشتن فارسی ندارم.شاید این جواب برای بسیاری از علاقه مندان تعجب انگیز باشد و بپرسند این چگونه استادیست که سواد ندارد؟ درست است که اکثریّت عاشیقها سواد ندارند ولی اگر این عزیزان در مورد هنر عاشیقی قدری اطلاعات داشته باشند تصدیق خواهند فرمود که این هنرمندان بیسواد از نوابغ گمنام عصرند.یک عاشیق هم یک شاعر است هم یک خواننده ، هم یک نوازنده است و هم یک هنرپیشه. خانه بدوش است.شهر به شهر ، روستا به روستا ، ایل به ایل میگردد و همیشه جارچی خوشی و شادیست.
نظرتان در مورد بیمه هنرمندان چیست؟
هنرمند بایستی به هر نحویست بیمه شود.هنر یعنی خون دل . یعنی بدبختی. هیچ کس از هنرمند حمایت نمیکند.در عالم هنر هر کس به جائی رسیده است یقین بدانید که از جان و زندگی خویش مایه گذاشته است . یک هنرمند تا جائی که رمق کار کردن دارد جان میکند و لقمه نانی در میا ورد. زمانی هم که رمق کار کردن را از دست داد دیگر خدا میداند که چه به سرش خواهد آمد مخصوصا" ما عاشیق ها.
آیا خبر دارید که اخیرا" به همّت مدیر عامل سازمان تامین اجتماعی عدّه ای از هنرمندان تهران برای اولین بار در ایران بیمه شده اند؟
بیمه شدن عده ای از هنرمندان را در تهران با مسرّت و خوشحالی فراوان شنیده ام امّا قبل از آنان در تبریز عده ای از هنرمندان استان به همّت مسئول کتابخانه فضولی که خود از کارمندان مدیریّت درمان تامین اجتماعی آذربایجان شرقی میباشد بیمه شده بودند.اینکه چرا هنرمندان بیمه شده تهرانی به عنوان اولین بیمه شدگان هنرمند معرفی شدند ؛ شاید به این دلیل باشد که قلم در دست تهرانیهاست.
در صورت امکان منظورتان را از جمله آخری قدری واضح تر بیان فرمائید.
حتما" . بطوریکه که من شنیده ام در نشریّات مرکز روی هم رفته در هر شماره با یک هنرمند مصاحبه میشود.حاضرم شرط ببندم همه آن هنرمندان تهرانی اند.نشریّات ما هیچ وقت به خود زحمت عزیمت به سایر شهرها و شهرستان ها را نمیدهند. در همان مرکز پای صحبت هنرمندان آنجا مینشینند و فقط دردهای آنان را انعکاس مینمایند. هنرمندان شهرستانی هم اگر خیلی شانس داشته باشند مسائل و مشکلاتشان در مطبوعات محلی درج میگردد که مسئولین محترم مرکز هیچ گاه آنها را مطالعه نمیفرمایند.
بعنوان آخرین صحبت اگر خطاب به دوستدارانتان فرمایشی دارید بفرمائید
به عنوان آخرین صحبت یک بایاتی تقدیم آن عزیزان مینمایم :
قالالار آی قالالار
لاچین اوردا بالالار
منیم اؤلوموم یئتیب
دوستلاریم ساغ قالالار